شرح خطبۀ فدکیه – حاج آقا مجتبی تهرانی رحمه الله تعالی-جلسه دهم
نقشۀ آنان كوتاه كردن دست اهل بیت در طول تاريخ از خلافت بود چرا كه پيغمبر صلّی الله علیه وآله اسامی ائمۀ اطهار را به ترتيب بيان كرده بود كه حتی در كتب اهل سنّت و عامّه هم اين روايات وجود دارد و اينها می خواستند اين مسير تحقق پيدا نكند يعنی مسألۀ آنها حتی تنها علی علیه السلام نبود بلكه كنار گذاشتن همۀ اهل بیت بود. بنابراين جريان سقيفه يك ظاهری داشت و يك باطنی. ظاهرش اين بود كه نبايد مسلمين بدون خليفه باشند و بايد اسلام حفظ شود، امّا باطن آن حركت خزنده ای بود برای اين كه حكومت به حضرت علی علیه السلام و اهل بیت نرسد.
عبارات پرمعنای خطبۀ فدکیه حضرت زهرا علیها السلام با شرح مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی بسیار خواندنی است. امید است تا سخنانی این چنین آویزۀ گوش مسلمانان شود تا مبادا در صحنه ای دیگر مرتکب تجربۀ تلخ گذشتگان شوند و امام امّت را تنها گذارند.
حضرت زهرا سلام الله علیها در ادامه می فرمايند:
* ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلا أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُها
و شما صبر نكرديد مگر به اندازه ای كه اين مركب خلافت ساكت و آرام شود. نَفُور به معنی دور شدن چهارپا و كنايه از چموشی است. انسان وقتی بخواهد سوار مَركب شود، ابتدا مركب كمی رَم میكند و از انسان دور میشود و انسان هم صبر میكند تا مركب رام شود و بعد از او سواری بگيرد. حضرت سلام الله علیها فتنۀ زمان خلافت را به شتر تشبيه كردند يعنی شما با عجله و بدون اطلاع اهل بيت و گروه کثیری از مهاجرین و انصال در سقيفه تشكيل جلسه داديد و خليفه تراشی كرديد. شايد هم منظور حضرت اين است كه اين خلافت هم مثل مركبی كه ابتدا رام كسی نمیشود و چموشی دارد، يك چموشی ای داشت و آن همان مخالفت هايی بود كه در سقيفه روی داد. يعنی اين مركب به شما تن نمیداد امّا صبر نكرديد و بدون معطلی و با عجله و با اينكه برخی از مهاجرين و انصار و اهل بیت مخالف بودند شما بر سوار شدن به اين مركب مصمم شديد.
* وَ يَسْلَسَ قِيٰادُهٰا
و به مقداری كه شتر آرام گيرد و افسار آن در اختيار شما قرار گيرد. سَلْسْ به معنی آرامی و روانی، و قِيٰادْ به معنی افسار است. اشاره به اينكه به مخالفت ها هم وقعی نگذاشتید و به دروغ ادعای اجماع كرديد.
* ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها
و آتشزنه را آورديد و شروع كرديد به شعلهور كردن آتش. يعنی از همان اوّل سعی كرديد آتش گُر بگيرد، و پس از آن كه خلافت را در دست گرفتيد، آتشگيرانۀ آن را روشن كرديد. حضرت اشاره میكند كه اوّل آتش خلافت را روشن كرديد و حالا داريد آن را باد می دهيد و شعلهور میسازيد.
* وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهٰا
و آن آتش را به جاهای ديگر هم سرايت داديد. جَمْر يعنی آتش با هيزم سرخ شده. يعنی سريع خليفه تعيين كرديد، و پس از به قدرت رسيدن به سراغ حكمرانی نرفتيد بلكه آتش ظلم اوّليه را گسترش داديد و فدك را غصب كرديد و بعد به خانۀ اهلبیت پيغمبر ريختيد يعنی تعرّض به بيت آن حضرت صلّی الله علیه وآله، چرا اين قدر عجله؟
* وَ تَسْتَجيبُون لِهتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِی
و به آن ندای شيطان گمراه كننده پاسخ مثبت داديد. يعنی حركت شما در سقيفه شيطانی بود و هوای نفس بود و شما قدرت طلب و رياست طلب بوديد و دنباله روی شيطان كرديد، يعنی كار شما اصلاً بر مدار حق طلبی نبود. اگر فرض كنيم مخاطب حضرت سلام الله علیها سردمداران سقيفه باشند يعنی آنها از شيطان تبعيت كردند و اگر منظور حضرت كسانی باشند كه تسليم خدعه ها و توطئه های از پيش طراحی شدۀ سردمداران سقيفه شدند و بيعت كردند پس حضرت سلام الله علیها سردمداران را به شيطان تشبيه كرده و بيعت كنندگان با آنها را به كسانی كه بخاطر هوای نفس از آنها اطاعت كردند. شيطانی بودن اين كارها هم روشن است، چون با كنار گذاشتن احكام و شرايط قرآن صورت گرفته است و چه عمل شيطانی از اين بالاتر كه احكام اسلام و قرآن كنار گذاشته شود.
* وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدِّينِ الْجَلی
و شما انوار دين خدا را كه روشن بود خاموش كرديد. همين عبارت معنايی را كه در عبارت قبل مطرح كرديم تأييد میكند كه كار شيطانی شما خاموش كردن نور دين خدا بود. يعنی شما معيارهای قرآن و آنچه فرموده بود همه را كنار گذاشتيد و قرآن و سنّت هر دو را رها كرديد. يُريدُونَ اَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ[1] میخواهند كه نور خدا را خاموش سازند.
* وَ إهْمادِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی
و سنن پيامبر برگزيدۀ خدا را خاموش كرديد. اِهْمادْ به معنی خاموش كردن است، يعنی مسير اسلام را تغيير داديد و با غصب خلافت شروع كرديد به از بين بردن انوار دين و آثار پيغمبر، و چهرۀ اسلام را كريه و زشت كرديد و الگوی زشتی برای آيندگان ساختيد و احكام پيغمبر اسلام كه روشنی بخش در تاريخ بود را از بين برديد و بشريت را از آن محروم كرديد. خلافت در اسلام بر معيار علم و تقوی استوار بود يعنی آگاهی به احكام و موازين الهی و توأم با آن تقوای عملی، و مصداق اعلای اين صفات معصومين عليهمالسّلام هستند كه عصمت مطلق دارند. امّا شما اين معيارهای نورانی كه محورش علم به احكام الهی و تقوا بود را كنار گذاشتيد و معيارهای شيطانی مطرح كرديد، معيارهای ساختگی و لذا در سقيفه تنها معياری كه مطرح نبود علم و تقوی بود.
* تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءِ
شما به تدريج منفعت خلافت را آشاميديد، در برخی نسخه ها تسِرّونَ آمده است به معنی ضد علن يعنی در خفا و بتدريج منافع آن را نوشيديد. رِغْوِه در ظاهر آن كف يا خامۀ روی ماست و دوغ است، آن كفی كه روی دوغ يا ماست جمع میشود بعد كسی كه میخواهد ديگری را فريب دهد میگويد من میخواهم فقط اين كف های روی دوغ يا شير را بخورم لبش را روی لب كاسه میگذارد و شروع میكند آرام آرام خوردن و تا ته ظرف را میخورد، اين عبارت در عرب ضرب المثل است يعنی شما در ظاهر عنوان كرديد که می خواهيد مسألۀ خلافت عقب نيفتد و به اسلام لطمه نخورد و فتنه نشود و از اين حرفها، امّا در باطن جنبشی خزنده داشتيد و میخواستيد خلافت را تا هميشۀ تاريخ از اهل بیت دور كنيد. جريان سقيفه يك توطئۀ عظيم و عميق بود. همين است كه بعد از خليفه سازی بلافاصله رفتند سراغ مسئلۀ فدك.
برای اين كه بدانيد دليل سرعت اينها در غصب فدك چه بود به روايتی از امام صادق علیه السلام اشاره میكنم. مفضّل نقل میكند كه امام فرمود بعد از اين كه سقيفه پايان يافت و بيعت انجام شد، عمر بن خطاب به ابوبكر بن ابی قحافه گفت خمس و فیء و فدك را از اهل بیت بگير تا دستشان از امور اقتصادی و مالی كوتاه و خالی شود. وقتی كه دست اهل بیت خالی و دست تو پر شد مردم به سراغ تو می آيند. ببينيد اين همان سياست شيطانی است يعنی می نشستند نقشه می كشيدند و برنامه ريزی می كردند تا پشتوانۀ مالی اهل بیت را از آنها بگيرند. پس معلوم میشود پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله وقتی فدك را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشيد میدانست كه اين فدك برای اهل بیت اهميت دارد و آنها را تأمين میكند و اين یك پيش بينی سياسی نسبت به خلافت در آينده بود كه توسط پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله صورت گرفت و الا حضرت زهرا سلام الله علیها كه برای يك قطعه زمين نمی آيد گريه كند، حضرت زهرا سلام الله علیها و اهل بیت كه هر چه داشتند در راه خدا ايثار كردند امّا فدك مسئلۀ شخصی نبوده بلكه جنبۀ پشتوانه برای خلافت اهل بیت داشته است كه حضرت سلام الله علیها تا اين حد برای آن پافشاری میكند. بنابراين نقشۀ آنان كوتاه كردن دست اهل بیت در طول تاريخ از خلافت بود چرا كه پيغمبر صلّی الله علیه وآله اسامی ائمۀ اطهار را به ترتيب بيان كرده بود كه حتی در كتب اهل سنّت و عامّه هم اين روايات وجود دارد و اينها میخواستند اين مسير تحقق پيدا نكند يعنی مسألۀ آنها حتی تنها علی علیه السلام نبود بلكه كنار گذاشتن همۀ اهل بیت بود. بنابراين جريان سقيفه يك ظاهری داشت و يك باطنی. ظاهرش اين بود كه نبايد مسلمين بدون خليفه باشند و بايد اسلام حفظ شود، امّا باطن آن حركت خزنده ای بود برای اين كه حكومت به حضرت علی علیه السلام و اهل بیت نرسد.
* وَ تَمْشُونَ لِأهْلِهِ وَ وَلَدِهِ[2] فِی الْخَمَرِ وَ الضَّراءِ
يعنی به صورت مخفی بر عليه اهل بیت و فرزندان پيغمبر صلّی الله علیه وآله قدم برمیداريد. اين هم تشبيه زيبايی است يعنی شماها در آن پوشش درختان و پستی و بلندیها خود را مخفی میكنيد تا كسی نفهمد كه هدف شيطانی نسبت به اهل بیت داريد، درست مثل كسی كه میخواهد مخفيانه در جايی راه برود خود را پشت درختها پنهان میكند شما هم خود را زير يك پوشش های ظاهری پنهان كرديد تا اغراض فاسدۀ خود را پنهان كنيد و ضربه های كاری به اسلام بزنيد. معلوم میشود امثال حضرت زهرا سلام الله علیها دقيقاً میدانستند اينها چه فكری در سر دارند امّا چه میتوان كرد يك عده شيطان توطئه گر يك طرف و يك عده مردم ساده لوح در طرف ديگر. حكايت همان عالم بزرگواری است كه وارد دهی شد و ديد كسی آنجا ادعاهای ناصحيح دارد. خواست مردم را آگاه كند. آن شخص جاهل امّا حيله گر مردم را در مسجد جمع كرد و به مردم گفت شما قضاوت كنيد كداميك از ما باسودايم بعد به آن عالم بزرگوار گفت بنويس مار. آن آقا هم روی تخته نوشت مار. بعد اين آدم حيله گر شكل يك مار را كشيد و به مردم گفت شما قضاوت كنيد كدام يك مار است. و مردم هم گفتند اين كه تو كشيده ای مار است. حضرت زهرا سلام الله علیها هم میداند كه گروهی از اينها دارند بازيگری میكنند و گروهی هم فريب خورده اند پس چه بايد كرد؟ جز اين كه اين مطالب را بگويد تا در تاريخ بشريت ثبت شود و بماند.
* وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی
يعنی ما اهل بیت در مقابل مُدای شما صبر میكنيم. مدی يعنی بريدن كاردها و حزّ به معنی بريدن و قطعه قطعه كردن است. يعنی ما در برابر شما صبر میكنيم مثل صبر كسی كه با چاقوهای بزرگ اعضايش را قطعه قطعه كنند و به او ضربه بزنند و او هم صبر كند. شايد منظور حضرت اين است كه هر كدام از شما يك كاردی به دست گرفته ايد و به جگر ما می زنيد و ما هم صبر می كنيم. يعنی ما دقيقاً اغراض فاسده و سوء استفادۀ شما را از موقعيت به دست آمده میدانيم امّا برای حفظ و بقای اسلام صبر میكنيم.
* وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشْا
و مثل فرو رفتن سرنيزه در بدن انسان. وَخْزْ تير يا نيزه ای است كه در بدن فرو رود. حضرت زهرا سلام الله علیها كمال ناراحتی خود را در اين عبارت بيان میكند و میگويد اين زخمها عمق جان را میسوزاند. با خواندن اين جملات انسان به ياد جملات نهج البلاغه در خطبۀ شقشقيه می افتد كه امام علی علیه السلام میگويد:
فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلی هٰاتٰا أَحْجی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَيْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً أَریٰ تُراثی نَهْباً
يعنی ديدم صبر كردن خردمندانه است و صبر كردم در حالی كه چشمان مرا خار و خاشاك و گلويم را استخوان گرفته بود و ميراثم را تاراج رفته ديدم. چقدر اين جملات شبيه عبارات حضرت زهرا سلام الله علیها است و اگر كسی بگويد حضرت علی علیه السلام اين عبارات را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفته حرف گزافی نزده است.
پی نوشت:
[1] توبه /32.
[2] يا وُلده
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی رحمه الله تعالی
نظرات شما عزیزان: